تجربه شخصی یادگیری اسپیکینگ انگلیسی: اولین بار که تصمیم گرفتم از دانش زبانی خود برای برقراری ارتباط با یک گردشگر خارجی استفاده کنم، چند سال از شروع یادگیری من گذشته بود و میتوانستم به راحتی در مورد مفاهیم نستباً پیچیده چندین صفحه بنویسم.
اما زمانی که میخواستم با آن گردشگر شروع به صحبت کنم، به اندازه ای ترس و استرس وجودم را فرا گرفته بود که وقتی بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم، پا پیش گذاشتم و شروع به صحبت کردم، اولین چیزی که گفتم این بود: “سلام!” درست خواندید: گفتم “سلام”، فارسی، بلند، رسا و احمقانه! و دیگر هیچ چیزی نتوانستم بگویم، حتی یک کلمه!
و اولین باری که معلم دبیرستانم به خاطر نمرات خیلی خوبم در آزمون های کلاسی، از من خواست سر کلاس زبان انگلیسی، تنها چند جمله کوتاه در مورد خودم و نحوهی یادگیری ام صحبت کنم و برای این کار یک هفته تمام به من وقت داد، تصمیم گرفتم برای اینکه مورد قضاوت دیگران قرار نگیرم، تمامی جملات را بنویسم و حفظ کنم، اما زمانی که سر کلاس شروع به صحبت کردم، همه چیز یادم رفت، همه چیز! تنها توانستم با مکث زیاد و جملات کاملاً ساده بگویم که من انگلیسی بلد نیستم و ببخشید و نمیدانم و ببخشید….!
دلیل این قضایا برای من قابل درک نبود، اما الآن میدانم که دلیلش این بود که هیچ وقت تلاش نکرده بودم (یا شاید جرأت نکرده بودم) با کسی صحبت کنم و آنقدر صبر کرده بودم که دیگر برای اشتباه کردن دیر شده بود و اشتباه قابل بخشش نبود، نه از جانب دیگران و نه از جانب خودم.
برای یادگیری زبان، تا میتوانید خودتان را در شرایطی قرار دهید که اشتباه کنید و بتوانید از این اشتباهات یاد بگیرید. فراموش نکنید که راهی جز اشتباه کردن نیست و هیچ زبان آموز موفقی پیدا نخواهید کرد که در خلوت خود به مهارت بالای گفتاری دست پیدا کرده باشد.
برای مطالعه نکات مربوط به یادگیری اسپیکینگ، به این نوشته مراجعه کنید.
برای دسترسی به نکات مربوط به انتخاب متد و کتاب درسی، روی این گزینه کلیک کنید.