شاید به نظر خنده دار بیاید، ولی به نظر من، اولین مشکل در آموزش زبان عدم وجود تصمیم جدی برای شروع یادگیری است و تصور این است که فردا (یا هفته بعد یا ماه بعد) وقت بهتری برای شروع است. بهتر است همین الآن تصمیم بگیرید و مقدمات یادگیری خود را مهیا کنید تا بتوانید با یک شروع خوب به هدف خود برسید. حالا می پرسید چطور یادگیری انگلیسی را شروع کنم؟ چطور این بار مطمئن شوم تصمیمم به روز یا هفته بعد موکول نمی شود؟
در فیزیک مبحثی هست تحت عنوان اینرسی (inertia): جسمی که در حال حرکت و یا سکون است، تمایل دارد در همان حالت اولیه بماند مگر اینکه نیروی خارجی به آن وارد شود. همین موضوع در مورد حالات روان شناختی نیز صدق میکند. اگر شما عادت دارید هر روز کتاب زبان تان را نادیده بگیرید و یادگیری زبان را به تعویق بیاندازید، کتاب زبان شما در همان قفسه کتاب خواهد ماند و شما هیچ وقت زبان یاد نمیگیرید، مگر اینکه یک تصمیم جدی بگیرید و بر اینرسی سکون خود غلبه کنید.
تعدادی راهکار عملی وجود دارد که میتوانید امتحان کنید و یک بار و برای همیشه بر مشکل یادگیری خود غلبه کنید. لازم نیست از همان ابتدا سعی کنید روزی چند ساعت وقت صرف کنید و مثلاً روزی صد کلمه جدید یاد بگیرید. کافی است کوچک ترین قدم اولیه را بردارید.
مثلاً، اگر کتاب زبان شما داخل قفسه کتاب است، آن را کنار تخت خود قرار دهید. یا اگر کتاب ندارید، اولین قدم این است که کتاب را تهیه کنید. یادتان باشد که هر کاری اگر به قسمت های قابل انجام تقسیم شود، شما از عهده آن برخواهید آمد.
یک مثال از زندگی شخصی خودم نکته را روشن تر خواهد کرد. حدود یک سال پیش، شرکتی که از آن اشتراک اینترنت خریده ام در محاسبه میزان ترافیک مصرف شده اشتباه کرده بود. تنها کاری که باید میکردم این بود که باید زنگ میزدم و مشکل را گزارش میکردم، اما چند ماه گذشت و من زنگ نزدم.
دلیلش هم ساده بود: اول باید شماره تلفن امور مشترکین شرکت و نام کاربری و رمزی که انتخاب کرده بودم را پیدا میکردم (و همه این اطلاعات داخل یک پوشه در کمدم بود). یک شب پوشه را از داخل کمد درآوردم و کنار تلفن خانه قرار دادم. نتیجه اش این بود که صبح روز بعد زنگ زدم و مشکل حل شد!
شاید فکر کنید من بیش از حد تنبل هستم، ولی این موضوع اگرچه بسیار ساده و ابتدایی به نظر می آید، در زمینه های مختلف، از بازاریابی گرفته تا پزشکی و ورزش و موارد دیگر، به دفعات و در فرهنگ های مختلف اثبات شده است و ارتباطی به تنبلی ندارد.
مثلاً اثبات شده است که در یک سوپرمارکت، اقلامی که در سطح تقریبی دید افراد قرار دارند، بیشتر از اقلامی که در قفسه های پایین یا بالا قرار گرفته اند فروش میروند، حتی اگر کیفیتشان پایین تر و قیمتشان بالاتر باشد! مثال دیگر اینکه زنگ پیش فرض گوشی های نوکیا، باوجود اینکه بر اساس نتایج اسکن مغز، بسیار آزاردهنده است، بیش از هشتاد میلیون نفر از کاربران در سطح دنیا (یعنی بیش از 20 درصد) از همین زنگ پیش فرض استفاده میکنند! (این تحقیق چند سال قبل انجام شده است)
نتیجه ای که میخواهم بگیرم این است که اگر در استارت زدن دچار مشکل هستید، شاید مشکل این باشد که برای شروع کار قدم نسبتاً سختی را برای خود تعریف کرده اید. شاید قدم اولی که تعریف کرده اید این باشد: “روز پنجشنبه، قبل از اینکه کتاب فروشی ها تعطیل کنند، خودم را سریع از محل کار به میدان انقلاب میرسانم، از کتاب فروشی ها درخواست میکنم بهترین کتاب آموزش زبان را به من معرفی کنند، کتاب را میخرم، و از روز جمعه صبح روزی یکفصل را میخوانم. در ضمن، روزی یک ساعت هم به اخبار انگلیسی گوش میدهم تا مهارت شنیداری ام تقویت شود.”
ناگفته پیداست که این هدف از همان اول، شکست و سرخوردگی را تضمین کرده است! چنین هدفی انرژی اولیه برای غلبه بر “اینرسی” را بسیار بالا میبرد و احتمال به تعویق انداختن پی درپی را افزایش میدهد. یادتان باشد که شروع کردن خیلی مهم است و اگر شروع موفقی داشتید، میتوانید در ادامه برای خود اهداف سخت تری تعریف کنید.
یک شروع خوب تضمین کننده ادامه راه یادگیری زبان انگلیسی است. به همین صورت، یک شروع بد احتمال شکست را بسیار بالا میبرد. اگر یادگیری را با یک لیست لغت یا یک کتاب گرامر شروع کنید، می توانید مطمئن باشید تلاشتان محکوم به شکست است. لازم است قبل از شروع، با یک مشاور ذی صلاح صحبت کنید یا در مورد اصول پایه ای یادگیری زبان مطالعه کنید. اشتباهات قبلی خود را در تلاش بعدی برای یادگیری تکرار نکنید.
شاید بگویید: من سرم خیلی شلوغ است و وقتی برای یادگیری زبان ندارم! اگر این طور فکر میکنید، به این پست مراجعه کنید.