سالها پیش، بعد از اینکه دانش زبانی من در مدت نسبتاً کوتاهی به شدت ارتقا پیدا کرد و در مقطعی حتی موفق شدم در آزمونی تحت عنوان “المپیاد کشوری زبان انگلیسی” به رتبه خوبی در سطح مدارس ایران دست پیدا کنم، بسیاری از دوستان و آشنایان سراغم می آمدند و تصورشان این بود من بهترین مشاور برای شروع یادگیری زبان هستم. به نظر هم منطقی میآمد؛ چه کسی بهتر از من که راه را تا حد زیادی با موفقیت طی کرده بود؟ اما شاید بدترین پیشنهادها را به آن افراد ارائه دادم. به عنوان مثال، یکی از پیشنهادهایی که همیشه میدادم این بود که قبل از هر چیزی زبان را باید از “تلفظ دقیق” تکتک صداهای انگلیسی شروع کرد، بعد از آن باید کلمات رایج را همراه با “استرس” درست یاد گرفت، و نهایتاً باید ساختار جملات را یاد گرفت لغات را در آن ساختارها جایگزین کرد. الحق که بهترین مشاور برای شروع یادگیری زبان بودم!
فکر میکردم بهترین کار این است که از کوچکترین جزء زبان یعنی تلفظ حروف و صداها شروع کنیم و نهایتاً به جمله برسیم؛ در این راه نیز، میبایست تمامی قدم ها کاملاً استوار و یکی پس از دیگری به صورت کامل برداشته میشد، یعنی توصیه اکیدم این بود که قبل از یادگیری تلفظ دقیق تمامی صداهای انگلیسی، درست نیست به سراغ واحدهای بزرگ تر زبانی مانند کلمه یا جمله رفت.
شاید این یکی از بدترین توصیه های آموزش زبان باشد چون نتیجه کار معمولاً اینگونه بود: افرادی که از من مشاوره میگرفتند، روزها و هفتهها و بعضاً حتی ماهها تلاش میکردند تلفظ دقیق اصوات انگلیسی را یاد بگیرند ولی نتیجه کار از آن چیزی که من انتظار داشتم بسیار فاصله داشت و توصیه میکردم بیشتر تمرین کنند؛ درنهایت، همگی به دلیل سختی کار و عدم مشاهده نتایج ملموس، از ادامه یادگیری منصرف میشدند، که البته حس بدی هم به من نمیداد و با خودم فکر میکردم “آنها اراده ضعیفی دارند” و از اینکه توانسته بودم برعکس آنها، زبان انگلیسی را یاد بگیرم، احساس غرور میکردم. در واقع، حتی اگر خودم هم روش کار پیشنهادی خودم را اجرا کرده بودم، احتمالاً نتیجه کار به همان میزان ناامیدکننده میبود و نمیتوانستم انگلیسی یاد بگیرم.
گاهی اوقات میبینم که زبان آموزان برای ارتقا دانش زبانی خود به زبان آموزان موفق رجوع میکنند و از آنها سؤال میکنند بهترین راه یادگیری زبان چیست و سؤالاتی از این قبیل. درست است که زبان آموزان موفق منبع خوبی برای جمع آوری اطلاعات در مورد استراتژی های رایج و منابع مناسب برای یادگیری زبان دوم هستند، اما این کار با مشکلاتی همراه است.
اولاً، این استراتژیها و منابع بسیار متنوع هستند و راههای زیادی بهسوی هدف نهایی وجود دارد، مسئلهای که ممکن است ما را در شروع یادگیری دچار سردرگمی کند. دوماً، صرفاً به این دلیل که کسی زبانی را یاد گرفته است، نمیتوانیم او را متخصص فراگیری زبان دوم بدانیم و راههای پیشنهادی او ممکن است مؤثر نباشند.
نهایت کمکی که میتوان از زبانآموزان موفق انتظار داشت این است که در پیدا کردن منابع مناسب به ما کمک کنند و شاید بعضی از استراتژی هایی که فکر میکنند مفید است، با ما در میان بگذارند و به ما تا حدی انگیزه بدهند. سوماً، همانطور که قبلاً اشاره شد، مقایسه خود با این زبان آموزان موفق و تلاش در رسیدن هرچه سریعتر به سطح آنها بدون صرف انرژی و وقتیکه آنها صرف یادگیری کردهاند، در بسیاری از موارد باعث به وجود آمدن احساسات منفی و از بین رفتن انگیزه خواهد شد.
اگر میخواهید مشاوره بگیرید، بهترین کسانی که میتوانند مشاور شما برای شروع کار باشند، مدرسین زبان باتجربه ای هستند که تحصیلات دانشگاهی در حیطه آموزش زبان دارند و برای ارائه مشاوره و کمک به شما، شکیبایی و فرصت کافی دارند.
نکته مهمی که باید تأکید کنم این است که اگر از یک شخص ذیصلاح مشاوره گرفتید، سراغ شخص دیگری نروید چون این کار تنها باعث خواهد شد به روش هر دوی آنها شک کنید و سردرگم شوید. توجه داشته باشید که روشهای بسیار متعددی برای یادگیری زبان خارجی توصیه میشوند و اگر دانش تخصصی و آکادمیک در زمینه فراگیری زبان دوم نداشته باشید، نمیتوانید نقاط اشتراک یا تمایز این روشها را به صورت مؤثر تشخیص دهید: نتیجه این میشود که احساس میکنید اساساً همه چیز سلیقه ای است و روش مشخصی وجود ندارد، که این احساس مانع بزرگی برای شروع یادگیری شما خواهد بود تا حدی که حتی اگر یک روش بد را هم با اطمینان خاطر انتخاب کرده بودید، نتیجه بهتری میگرفتید.